درباره کتاب:
درباره ی حکومت، به طور کلی، دو دیدگاه عمده وجود دارد: ذات گرایی و مخالف آن. مفهوم «حکومت داری» با عبور از تحلیل های جوهرگرایانه، حکومت را امری اعتباری، و حتی «اعتبار از اعتبار» می بیند و بر ماهیت استعاری حکومت داری ها نظر دارد. این پژوهش نیز چنین دیدگاهی دارد و از رابطه ی استعاری حکومت شناسی ها و فقه حکومت در ایران معاصر سخن رفته است. فقه سیاسی استعاره های زیادی دارد که بنیانی بر نظریه های متفاوت حکومت فراهم کرده اند. اما، دو استعاره ی «وقف» و «قضاوت» جایگاه برجسته ای در فقه سیاسی معاصر یافته و رابط بین شریعت و دموکراسی در دولت مدرن شده اند؛ وقف در فقه مشروطه و قضاوت در نظریه های حکومت اسلامی.
جلد نخست به فقه مشروطه و تحولات دولت مشروطه اختصاص داشت و در این نوشته نیز سه محور عمده کاوش شده است: الف) رابطه ی استعاری قضاء و حکومت، و لوازم مردمسالار آن ب) دگرگونی حکومت داری ایرانی، و سویه ی اقتداری آن از دهه ی ۱۳۲۰ تاکنون ج) و در نهایت، تخلیه ی تدریجی فقه سیاسی از عناصر دموکراتیک و رواج نظریه های اقتداری در فقه حکومت اسلامی.
حکومت داری مفهومی تحلیلی است که زایش و زوال تصورات متفاوت از «اعتبار حکومت» در ایران معاصر را نشان می دهد؛ تصویرهای ناهمگون و انباشته از انواع حکمرانی ها که ظاهراً بیرون دستگاه فقه، و در جهان اجتماعی ما شکل یافته و به تدریج به مبانی تصوری اجتهاد در فقه حکومت اسلامی بدل شده و موجبات دگرگونی در فقه سیاسی را فراهم نموده اند.